یک واقعه غم انگیز
دوشنبه چهارم اردیبهشت سال 91 متاسفانه شنبه دوم اردیبهشت در بین ناباوری همه ما عمو پیمانت از بین ما پر کشید و همه ما رو داغدار غم رفتنش کرد. هیچکس این پرواز زود هنگام رو باور نمیکرد. چقدر دلش میخواست تو رو ببینه و بغلت کنه ببینه که بالاخره عمو شده. اما چه میشد کرد. مصلحت خدا بر این قرار گرفته بود که تنهای عموی عزیزت آرام و سبک به آسمون پرواز کنه. نمی دونی چقدر دلم میخواست گریه کنم. ولی بخاطر تو نمیتونسم. نمیخواستم قلب کوچولوت بگیره. عمو پیمانت هنوز خیلی جوون بود. خیلی زود بود که آرین و آرمان کوچولو سایه پدر از سرشون کم بشه. مادر جون خیلی بیقراره. هیچکس و هیچ چیز نمیتونه داغش رو التیام بده واقعا براش از خدا طلب صبر می کنم. بابا ...
نویسنده :
مامان جون و بابا جون
11:23